باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

2 سال و 23 روزگی

      سلام دوستای گلم از همگی ممنون بابت تک تک کامنتها و sms که برای شب یلدا برام فرستادید این هفته اصلا وقت نکردم بیام پای نت البته خودم نخواستم نظراتو تایید کنم ولی ایشالا میام تو وب هاتون و براتون جواب کامنها رو میزارم این یه هفته که بابا نبود بارانم برات خیلی سخت گذشت شب اول کلی گریه کرد و بهونه آورد ی مدام علی رو میخواستی هر کسی میپرسید بابا کجاست؟ میگفتی رفته شیر بخره شوشابه بخره و ... یه شب دایی محمدینا اومدن خونمون و تو از من آب خواستی آوردمت تو آشپزخونه که آب بخوری پرهام هم دنبالت اومد تا اومدم آب بهت بدم پرهام هم خواست و اول به اون دادم دوباره اومدم که بهت اب بدم پرهام...
15 دی 1392

اخرین روزهای یکسالگی

دختر پاییزی منـــــ روزها ی یک سالگیت کم کم رو به اتمامه و به امید خدا نزدیک دوساله شدنی تو این چند وقته خیلی بزرگتر  و خانوم تر شدی خیلی بانمک حرف میزنی همش گوشی رو میزاری در گوشت و خیلی جدی حرف میزنی بعضی مواقع میخندی و همش میگی ای بابا و بعضی مواقع هم میزنی رو پاتو میگی خاتوسر خاتوسر و واقعا چهره ات رو نگران میکنی بعضی روزها شک میکنم که شاید کسی پشت خطه که تو اینقدر جدی حرف میزنی بعد میام گوشیو از دستت میگیرم و تو هم میخندی چند وقتی یاد گرفتی به عروسک می می میدی ولی اگه نگات به من بیفته خجالت میکشی و سریع بلوزت رو میدی پایین همچنان مثل سابق عاشق نگین و صدفی و همیشه تو خلوتت باهاشون حرف میزنی خیلی قشنگ برای همه ...
4 دی 1392
1